باشگاه چند صبحیها یا سرم بِره حرفم نِمیره
باشگاه چند صبحیها؟
میخواهید ساعت ۴ و ۵ صبح بیدار شوید که چه بشود؟ باید هدف خیلی مهمی داشتهباشید. قرار است با آن بابایی که خیلی مهم است، دستهجمعی بروید کوه؟
در سریال ایفوریا -هیچم پیشنهاد نمیکنم- دخترک سحر بیدار میشد دو سه ساعتی آرا ویرا کند تا برای آن یارو چشمگیر شود.
برگردیم سراغ مثال اولی. اگر قرار باشد کلهی سحر بیدار شویم تا برویم کوه یا اردو و سفر، از قبل همه چیز را مهیا میکنیم. سناریوی دقیق را از قبل تمرین میکنیم. قبل از خواب مرور میکنیم یا حتی یادداشت میگذاریم که اول مسواک بزنم، بعد آن لباسه بعد این ادکلنه بعد هم موبایل را از شارژ بردارم بروم مرحلهی بعد.
حالا اگر بخواهیم همین را روتین کنیم چه؟
صبح بیدار شوم، اول صفحات صبحگاهی (تمرین جولیا کامرون) را بنویسم. بعد دست و رو بشویم، چند برگ کتاب بخوانم و بعد؟ بعد باید کار مهمی باشد که برایش دلپَر بزنم.
این کارِ دو سه روز است. تازه بعد از آن است که اُفت میکنیم. سخت میشود. میگوییم خیلی حوصله میخواهد. چشممان به قله است و میگوییم کی میره این همه راهو!
گیر و گره برنامهریزی همین است. از وسط شروع میکنیم به دو طرف. نتیجه؟ رسیدن به هیچ کجا.
قصه اصلاً با سحرخیزی و برنامهریزی شروع نمیشود که بهخاطرش یقهی خودمان را میگیریم و حس بیکفایتی به خودمان میدهیم و اگر هم زورمان برسد یک بادمجان خپلی پای چشممان میکاریم و میگوییم من خیلی تنبلم.
اول قصه از تعریف نظام ارزشیمان شروع میشود
بعد از این که ارزشهای زندگیمان را کشف کردیم و اولویتها را انتخاب کردیم، حالا میشود هدفی تعریف کنیم. از اینجا به بعد کمی راهآشناتر هستید که هدف بلند مدت را خُرد کنیم به بازههای کوچکتر تا معلوم شود این ماه و این هفته باید به چه اهدافی برسیم.
اما اجازه بدهید اسم این بخشهای خُرد شده را دیگر هدف نگذاریم. اگر پروژه تعریف کنیم شاید به عمل نزدیکتر شویم. برای اقدام، تازه اینجا برنامهریزی به کار میآید. حالا میشود گامهای مشخص روزانه تعریف کرد و هدف را به تمامی از یاد برد. یکبار تصمیمها (https://t.me/potiil/76) یادتان هست؟ یک بار مفصل زمان و حوصله گذاشتیم پای کشیدن نقشهی راه موفقیتمان. حالا دیگر نباید هی به قله نگاه کنیم و بگوییم کی میره این همه راهوووو!
اقدامات مشخص روزانه را دنبال میکنیم و با فاصلههای هفتگی یا ماهانه و فصلی، رصد میکنیم که چقدر پیش رفتهایم یا کجای برنامه برایمان کار نکرده. به قول عاطفه صفایی الگوی بابا! برنامهریزی- اقدام – بازخورد- اصلاح.
اگر روی اجرای اقدامات روزانه تمرکز کنیم، مرحله به مرحله بهتر میشویم. وابسته به انگیزه نخواهیم ماند و خودمان زیرپای خودمان را خالی نمیکنیم.
نظام ارزشی چیست؟
یا سَرم بِره حرفم نمیره
گفتهبودم (https://t.me/potiil/142) قصهی راه موفقیت با سحرخیزی یا حتی هدفگذاری شروع نمیشود. اولِ قصه با تعریف نظام ارزشیمان شروع میشود. اما ارزشها چه هستند؟
ارزشها تمایل عمیق قلبی ما هستند برای این که میخواهیم چگونه انسانی باشیم و میخواهیم با آدمیان و جهانمان چگونه ارتباط برقرار کنیم.
هدف چیزیست که میخواهیم بهدست بیاوریم. ارزشها یعنی میخواهیم چگونه رفتار کنیم. چه زمانی که به هدفمان رسیدهایم و همهچیز ایدهآل است، چه زمانی که به هدف نرسیدهایم و شرایط هیچ مطابق میلمان نیست.
ارزشها یعنی از نظر شما چه کاری خوب است و چگونه انجام دادنش مطلوب شماست؟ شما به چه رفتاری تأیید و اعتبار میدهید؟
مثلاً «مراقبت از خانواده» برای شما ارزش است. چنین رفتارهایی را تحسین میکنید. با انجام اقدامی در این جهت احساس ارزشمندی دارید. میخواهید چنین انسانی باشید و اینگونه رفتار کنید.
حالا یک فرصت شغلی جذاب سر راهتان سبز شده که ۶۰ درصد درآمد بیشتری دارد اما مجبورتان میکند که ۴ روز در هفته، دور از خانواده باشید.
ارزشهای شما قطبنمای زندگیتان میشوند و برای انتخاب به شما جهت میدهند. در این مثال، اگر خانواده در شرایط بحران مالی نباشد، دست به چه انتخابی میبرید؟ شاید بنشینید و در یک جلسهی خانوادگی جنبههای مختلفش را بررسی کنید و به انتخاب برسید. (البته اگر دیکتاتوری و اقتدارگرایی از ارزشهایتان باشد دیگر قضیهی جلسهی خانوادگی و تصمیمگیری جمعی منحل است).
وقتی ارزشهایمان را بشناسیم تعیین تکلیف و انتخاب آسانتر است. البته که در زندگی روزهایی هم پیش میآید که لازم است بین ارزشهایمان هم اولویتبندی کنیم. مثلاً دو راهی سختی باشد و مجبور شویم ارزشی را قربانی کنیم برای تأمین ارزش والاتری.
و عاقبت اینکه هدفهایمان باید در خدمت ارزشهایمان باشند.
اگر موفقیت را رسیدن به هدف تعریف کنیم، به قدر فاصلهای که تا رسیدن به هدف داریم، موفق نیستیم. لابد زمان زیادی ببرد. قصهی اهداف بلند مدت را که میدانید. ولی برای رقصیدن به ساز ارزشهایمان از همین حالا میتوانیم شروع کنیم.
بله جامعه میگوید تا فلان دستاورد را نداشتهباشی، تا به فلان هدف نرسیدهای موفق نیستی. اما اگر بگوییم موفقیت یعنی زندگی کردن بر اساس ارزشهایمان، حالا کنترل بیشتری داریم و میتوانیم با هر انتخاب به خودمان تأیید و اعتبار بدهیم و احساس کنیم که ارزشمندیم.
برگهی تقلب پر ارزش
گاه تجربههای زیستهمان موجب میشوند نظام ارزشیمان تغییر کند، اولویتهایمان جابهجا شوند و حتی شناختمان از خودمان تغییر کند.
برای کشف ارزشهایمان این روشها را پیشنهاد میکنم:
۱.
زندگیتان را به چند حوزه تقسیم کنید و ارزشهایتان را در هرکدام بررسی کنید. مثلاً حوزهی روابط، تحصیلات و شغل،تفریحات و … . حالا در هر حوزه از خودتان بپرسید میخواهید چگونه انسانی باشید و چگونه رفتار کنید. مثلاً میخواهم چگونه روابطی داشتهباشم؟ میخواهم در این روابط چه رفتارهایی انجام دهم؟
۲.
دقایقی چشم ببیند و خیال کنید تولد هشتاد سالگیتان است. حالا چگونه انسانی هستید؟ چه روابطی داشتهاید و چه کسانی در کنارتان هستند؟
به خودتان میگویید حیف که زمان زیادی را صرف کردم برای نگرانی دربارهی …. (پاسخ دهید)
حیف که زمان کمی را صرف این کارها کردم… (پاسخ شما)
اگر به گذشته برمیگشتم در زندگی این تغییرات را ایجاد میکردم…
بعد از پاسخ به این سؤال شمع تولدتان را فوت کنید. چشم باز کنید چون آرزویتان برآورده شده و حالا فرصت دارید آنگونه زندگی کنید.
۳.
این راه میتواند کمی غمگینتان کند. فرض کنید مجلس ترحیم خودتان است و چند نفر از نزدیکانتان باقی ماندهاند و در مورد شما صحبت میکنند. چه کسانی هستند؟ چه روابطی با شما داشتند؟ دربارهی شما و ویژگیهای رفتاریتان چه میگویند؟
۴.
این روش حتی از قبلی هم بیشتر غمگینم میکند. اما کمک عمیقتری بود تا ارزشهای اصیل زندگیم را کشف کنم. فرض کنید حضرت عزرائیل بهمان سر زده و یواشکی رفاقتی قبضی تحویلمان داده که تاریخش برای یک سال دیگر است. فقط یک سال از عمرمان باقی مانده. ارتباطمان با دیگران، خودمان و دنیا چگونه تغییر میکند؟
۵.
فهرستی از ارزشها در ادامه میآید. لطفاّ مطالعه کنید. ایده بگیرید و پیش بروید.
توجه داشتهباشید که همهی این موارد ارزش هستند. هیچ کدام از ارزش ها درست یا غلط نیستند. فقط سلیقه و نظر شما مهم است. برای خودتان علامت بزنید، خط بزنید. بالا و پایین کنید تا کشف کنید. چه مواردی برای شما کم اهمیت هستند یا اصلاً معنایی ندارند و شوری در شما نمیانگیزند؟ شاید هم مواردی پیدا کنید که حس کنید تمام عمر قلبتان برایش میتپیده و بقیهی ارزشها و هدفهایتان وابسته به آن هستند. در این صورت شما یک هستهی مرکزی برای نظام ارزشیتان کشف کردهاید.
تلاش کنید به یک فهرست کوچک برسید. آزمون کنید که در بین ۱۰ ارزش والاتر، کدام را میشود برای دیگری قربانی کرد. اگر زندگی هولتان داد به نقطهای که مجبور شوید بین دو ارزشتان، یکی را به قیمت دیگری از دست بدهید، انتخاب شما کدام خواهد بود؟ اگر هستهی مرکزی نظام ارزشیتان را بشناسید قطبنمای دقیقتری برای مسیر زندگیتان خواهید داشت.
ارزش ها به این فهرست محدود نمیشوند. مثلاً یکی از ارزشهای شما ارائه بیش از توقع یا Over Deliver است؛ به این معنی که اگر کسی کاری برای شما انجام میدهد، همیشه منفعت بیشتری از توقع او برایش داشته باشید. بنابراین ممکن است ارزشهای اصلی شما در این فهرست اصلاً قرار نگیرند.
لیست ارزش های زندگی
- پذیرش: پذیرفتن خود، دیگران و زندگی.
- ماجراجویی: تجربیات نو را تجربه کردن.
- قاطعیت: ضمن احترام به حقوق دیگران، اقدام برای دریافت حقوق انسانیخود و پاسخ به نیازهای شخصی.
- اصالت: خود واقعی بودن
- مراقبت: مراقب خود، دیگران یا محیط زیست بودن.
- مهربانی: بروز رفتارهای مهربانانه نسبت به خود و دیگران به خصوص در مواقع سختی.
- هیجان: جستجوگری، ابداع فعالیتهای مهیج و تازه.
- غمخواری و شفقت: مهربان بودن با خود و دیگران، دلسوز دیگران بودن در هنگام درد و رنج.
- ارتباط: معطوف کردن تمام حواس به کار در حال اجرا یا شخص در حال صحبت.
- مشارکت: همیاری و کمک، سخاوت.
- همکاری: مشارکت با دیگران
- شجاعت: دلیر و نترس بودن، ایستادگی در برابر ترس و اضطراب.
- خلاقیت: خلاق و مبدع بودن در کار یا بازی.
- کنجکاوی: علاقه مند بودن به کشف و شناسایی، تمایل شدید به فهم و یادگیری.
- تشویق و دلگرمی: تشویق رفتارهایی که برای خود و دیگران ارزشمند است.
- انصاف و عدالت: داشتن رفتار منصفانه نسبت به خود و دیگران. دفاع از حقوق خود و دیگران.
- تندرستی: حفظ، نگهداری و مراقبت از سلامت خود. (
- انعطاف پذیری: سازگاری با شرایط سخت و چالش زا از روی میل.
- آزادی: تبعیت نکردن از دیگران و آزادی عمل دادن به دیگران برای انتخاب راه و روش زندگی.
- دوستی: برخورد گرم و صمیمی، گشوده و پذیرا بودن. کمک و یاری دادن به دیگران.
- بخشش: بخشش داشتن نسبت به خود و دیگران، رها کردن سرزنشگری.
- تفریح و نشاط: خندیدن، شوخ طبعی، شرکت در فعالیتها و بازیهای مفرح یا ایجاد شرایط و محیط شوخی و تفریح. (
- قدرشناسی: قدرشناسی از خود و دیگران و دنیای پیرامون.
- صداقت: درستکار و راستگو بودن، صادق بودن با خود و دیگران.
- پشتکار: سخت کوشی، تعهد، وفای به عهد.
- صمیمیت: گشاده رو بودن و باز بودن در برابر دیگران. در میان گذاشتن افکار و احساسات با دیگران. نزدیکی فکری، عاطفی و فیزیکی.
- مهربانی: محبت و توجه به دیگران. مراقبت از خود و دیگران و دنیای پیرامون.
- عشق: دوستانه رفتار کردن و عشق ورزی به خود و دیگران.
- ذهن آگاهی: هوشیار و کنجکاو بودن. برقراری تماس با آنچه که در لحظه میتوان تجربه کرد
- نظم: منظم و مرتب بودن.
- استقامت: انجام تکالیف و وظایف با جدیت حتی با وجود ترس و مشکل.
- احترام: رفتار محترمانه با خود و دیگران، توجه صمیمانه و رعایت حال دیگران.
- مسئولیتپذیری: پذیرفتن مسئولیت افکار و احساسات و اعمال خود، پاسخگو بودن و داشتن رفتار مسئولانه.(
- امنیت: توجه به ایمنی خود و دیگران، پشتیبانی و حمایت.
- لذت طلبی: به دنبال تجربههای لذت بخش بودن. ایجاد شرایط لذت بخش برای خود و دیگران.
- تمایلات جنسی: شناخت درست تمایلات جنسی، ابراز و بیان تمایلات جنسی خود.
- مهارت: استفادهي مداوم از مهارتهای خود، ارتقای دائمی مهارتها.
- حمایتگری: یاری کننده، در دسترس برای خود و دیگران.
- اعتماد: مورد اعتماد بودن. وفادار به عهد، اعتماد کردن به دیگران.
دیدگاهتان را بنویسید